من اخیرا کپی قدیمی من از رمزنگاری کاربردی را پاک کردم. فصل اول پروتکل اینترفیس را ذکر می کند. از ویکی:
آلیس پیام او را با کلید باب رمزگذاری می کند، سپس نصف پیام رمزگذاری شده خود را به باب می فرستد. باب پیام خود را با کلید آلیس رمزگذاری می کند و نیمی از پیام رمزگذاری شده خود را به آلیس می فرستد. آلیس نیمی دیگر از پیام او را به باب می فرستد که نیم دیگرش را می فرستد. قدرت پروتکل در واقع این است که نیمی از پیام رمزگذاری شده قابل رمزگشایی نیست. بنابراین، اگر مالوری حمله خود را آغاز کند و کلید های باب و آلیس را از بین ببرد، مالوری قادر به رمز نویسی نیمی پیام آلیس نیست (رمزنگاری شده با استفاده از کلید او) و دوباره آن را با استفاده از کلید باب رمزگذاری می کند. او باید منتظر بماند تا هر دو طرف پیام برای خواندن آن دریافت شود و تنها در صورتی که وی یک پیام کاملا جدیدی را تشکیل دهد، تنها می تواند موفق شود در صورت شکستن یکی از طرفین موفق شود.
من نمی فهمم چطور این مفید است. مثل ماریوری، باب نمی تواند پیام آلیس را بخواند تا اینکه کامل شود. چه پاسخ معنی دار می تواند باب شروع به ارسال قبل از او قادر به خواندن آلیس پیام؟ و چگونه آلیس یا باب می دانند که آیا مالوری یک پیام کاملا جدید را جایگزین کرده است؟ به نظر می رسد که این تنها زمانی مفید خواهد بود که آلیس و باب پیش از این از محتوای پیش بینی شده پیام ها مطلع باشند، اما به نظر می رسد که مالوری در نقض اصل Kerckhoff قرار ندهد.