چون زلف تو موبایل ها خالیست جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی در سینه سوزانم مستوری و مهجوری در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی مجموعه سلسله موجم تو سلسله جنبانی از آتش سودایت دارم من و دارد دل داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی رهی معیری…
بیا ساقی آن می نشان ده مرا از آن داروی بی نشان ده مرا بدان داروی تلخ بیهش کنم مگر خویشتن را فرامش کنم بیا ساقی آن لعل پالوده را بیاور بشوی این غم آلوده را فروزنده لعلی که ریحان باغ ز قندیل او برفروزد چراغ بیا ساقی آن جام گیتی نما که از جم رسیدست دورش به ما به من ده که دوران گیتی مدام ز دستی به دستی رود همچو جام بیا ساقی آن جام گیتی فروز چراغ شب روشنایی به روز به من ده که شد روزگارم سیاه خلاصم کن از گردش روز و ماه آلبوم شاهد افلاکی آواز : محمد رضا شجریان آهنگ ساز: همایون خرّم تار استاد فرهنگ شریف، ویولن حبیب الله بدیعی تمبک مرحوم جهانگیر ملک تکنواز نی: حسن ناهید.
لینک دانلود