[ad_1]
ژیلبر لازار، زبانشناس، ایرانشناس، فرهنگنویس و مترجم بزرگ فرانسوی که روز پنجشنبه ششم سپتامبر پس از نزدیک به یک قرن زندگی در زادگاهش پاریس درگذشت، کارنامه پربار و ارزشمندی داشت اما همانطور که خودش در اواخر عمر بارها گفت آن چنان که باید قدر ندید، نه در فرانسه نه در ایران.
خبر درگذشت آقای لازار را هنوز بخشهای فرانسویزبان رسانههای فرانسوی اعلام نکردهاند و فقط سفارت فرانسه در تهران در توئیتی با اعلام این خبر نوشت: “او زندگی خود را وقف بررسی رازهای زبان فارسی و دستور زبان فارسی نمود.”
تحصیل و تدریس
ژیلبر لازار روز چهارم فوریه ۱۹۲۰ در پاریس به دنیا آمد و در “اکول نرمال سوپریور” تحصیل کرد؛ جایی که بسیاری از نخبگان فرانسه در آن درس خواندهاند.
لازار در زمان جنگ جهانی دوم به نهضت مقاومت فرانسه پیوست و در سال ۱۹۴۴ نازیها او را به اردوگاه داخائو در جنوب آلمان فرستادند.
کمی پس از جنگ، در بیست و شش سالگی در آزمون معلمی دستور زبان پذیرفته شد. دو سال بعد در ۱۹۴۸، دیپلم زبان فارسی از مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی (اینالکو) را دریافت کرد و ده سال بعد نیز در ۱۹۵۸، استاد زبان فارسی این مدرسه شد و هشت سال در این کار ماند.
ژیلبر لازار همزمان در سال ۱۹۵۱ به دانشگاه سوربن رفت و به تدریس زبان فارسی پرداخت. او در سال ۱۹۶۰ دانشیار و در سال ۱۹۶۶ استاد تمدنهای ایرانی این دانشگاه شد و سپس در سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ مدیریت دپارتمان شرقشناسی و در سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۷ مدیریت مؤسسه مطالعات ایرانی دانشگاه سوربن را بر عهده گرفت.
برخی از دانشجویانی که لازار تربیت کرد بعدا خود استاد زبان و ادبیات فارسی شدند که معروفترینشان شارل هانری دوفوشه کور، مترجم حافظ و مقالات شمس به زبان فرانسه است. لازار شاگردان ایرانی نیز داشت نظیر هما ناطق، مورخ فقید و علی شریعتی.
این لازار بود که کتاب “فضائل بلخ” نوشتهٔ صفیالدین بلخی را برای موضوع رساله دکتری به شریعتی پیشنهاد کرد هر چند که چگونگی اخذ دکترای شریعتی، به جنجال و بحثی بیپایان درباره این چهره تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
لازار همچنین در سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۰ مدیریت مطالعات زبانشناسی و لغتشناسی ایرانی مدرسه مطالعات عالی پاریس را برعهده داشت و همزمان در همین زمینه در مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه فعالیت میکرد.
ژیلبر لازار در ۱۹۶۴ جایزه موسسه مربوط به تاریخ و باستانشناسی آکادمی فرانسه را دریافت کرد و در سال ۱۹۸۰ نیز به عضویت این مؤسسه درآمد.
علاوه بر این، او در چندین انجمن فرانسوی مربوط به مطالعات ایرانی مشارکت داشت و چند مأموریت آموزشی و پژوهشی در آمریکا، افغانستان و دیگر کشورهای آسیای میانه انجام داد.
سفر به ایران
لازار آشنایی با زبان فارسی را مدیون هانری ماسه، خاورشناس معروف فرانسوی میدانست که در زمان جوانی لازار، استاد زبان فارسی در مؤسسه ملی تمدنها و زبانهای شرقی پاریس بود: “او با آغوش باز مرا پذیرفت و گفت: ‘بهتر است فارسی بیاموزی’.”
لازار پس از گرفتن مدرک زبان فارسی در سال ۱۹۴۸ به ایران رفت و دو سال بدون آنکه ایران را ترک کند، در این کشور ماند.
او که تازه ازدواج کرده و با همسرش به ایران رفته بود، در بدو ورود به تهران، خود را به علیاکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران معروفی کرد: “او (علی اکبر سیاسی) فرانسه را به روانی صحبت میکرد. بسیار مهربان بود و دستور داد به ما در باشگاه دانشگاه جا بدهند.”
لازار در دانشگاه تهران از استادان زبان فارسی این دانشگاه بهره گرفت؛ استادانی چون بدیع الزمان فروزانفر، مجتبی مینوی، ذبیحالله صفا و خانلری که بعدا با او دوست شد.
او با علیاکبر دهخدا هم از نزدیک آشنا شد: “یادم هست که در آن زمان مرکز لغتنامه منزل خود دهخدا بود و من هم به آنجا میرفتم. اطاقی متوسط با صندلی راحتی، ولی دهخدا روی قالی مینشست و فیشهای بسیاری دور و برش پراکنده بود.”
در مدت اقامت در تهران، لازار با چندین دانشجوی ایرانی نیز آشنا شد که به آنان فرانسه یاد میداد و آنان به لازار فارسی آموزش میدادند. یکی از آنان ایرج افشار بود که در آن زمان در دانشگاه تحصیل میکرد.
ریشهها، دستور زبان و فرهنگ زبان فارسی
آن بخش از مطالعات و آثار ژیلبر لازار که مربوط به زبان و ادبیات فارسی است، به سه بخش تقسیم میشود: تحقیقات درباره زبان فارسی و ریشههای آن، پژوهشها و ترجمه درباره ادبیات کلاسیک فارسی و در نهایت، تحقیق و ترجمه در زمینه ادبیات معاصر ایران.
در زمینه زبان فارسی، لازار کتاب “دستور زبان فارسی” را در سال ۱۹۵۷ منتشر کرد که اولین کتاب دستور فارسی به زبان فرانسه محسوب میشود. این کتاب که بارها به چاپ رسیده همچنان برای دانشجویان فرانسوی زبان فارسی معتبر و مفید است.
بعدها ترجمه انگلیسی این کتاب لازار در آمریکا منتشر شد.
اما یکی از کارهای مهم دیگر او در این زمینه، انتشار فرهنگ فارسی-فرانسه است که نگارش آن با همکاری مهدی قوامنژاد بیست سال طول کشید.
لازار در مقدمهای که بر این فرهنگ نوشته، تأکید کرده است: “زبانی که در این فرهنگ بر مبنای آن تدوین یافته، همانا زبان ایران معاصر است که وسعت دامنه آن مفهوم وسیعی را در بر میگیرد زیرا بسیاری از لغات امروز دیگر در زبان محاوره و گفتگو مورد استفاده قرار نمیگیرد در صورتی که در متون ادبی ساده در کتب درسی هنوز هم بکار برده میشود و اغلب ایرانیان تحصیلکرده بیش و کم با آن آشنایی دارند.”
یکی دیگر از کتابهای مهم لازار “شکلگیری زبان فارسی” است که با ترجمه مهستی بحرینی به فارسی منتشر شده است. نویسنده در این کتاب و دیگر کتابها در این زمینه، تاریخ تکوین زبان فارسی و نیز منشا این زبان را در آثار کهن بررسی میکند.
لازار علاوه بر این، مقالات متعددی نیز درباره زبان فارسی و دیگر زبانها و گویشهای ایران نوشت. به عنوان نمونه، مقالهای درباره گویش گیلکی که در دانشنامه ایرانیکا به مدیریت احسان یارشاطر منتشر شد و همچنین درباره گویش یهودیان کرمان، کردهای کرمانشاه، فارسی زابل و فارسی افغانستان.
شیفتگی به ادبیات کلاسیک فارسی
این ایرانشناس همچنین شیفته ادبیات کلاسیک فارسی بود. به قول خودش “مثل همه مردم” حافظ را دوست داشت و برعکس ادوارد براون “که از فردوسی خوشش نمیآمد” عاشق داستانهای شاهنامه بود.
همچنین لازار درباره مولوی گفته بود: “در احساسات عارفانهاش شریک نیستم ولی حرفهایش انسان را تحت تأثیر قرار میدهد.”
با این حال، او خود را به عمر خیام بیش از دیگر شاعران ایرانی نزدیک میدانست: “فهم اشعار حافظ دشوار است و هر کس هرچه را که میخواهد در آن مییابد. ولی اشعار خیام صاف و زلال است.”
این نزدیکی موجب شد که لازار منتخبی از رباعیات خیام را به زبان فرانسه ترجمه و منتشر کند: “من سعی خودم را کردم و سرانجام شکلی را برگزیدم که رباعی نیست.”
البته ترجمه لازار از رباعیات خیام، اولین ترجمه این رباعیات در زبان فرانسه نیست و اولین ترجمه رباعیات خیام به زبان فرانسه متعلق به نیکلا، کنسول پیشین فرانسه در تهران است که در سال ۱۸۶۱ منتشر شده است.
در زمینه ادبیات کلاسیک فارسی، لازار کتابهای “اشعار پراکنده قدیمیترین شعرای فارسیزبان از حنظله بادغیسی تا دقیقی” و “بررسی وزن شعر ایرانی” را نیز منتشر کرد.
آشنایی با هدایت و دیگر نویسندگان معاصر
فارسیدانی و ارتباط نزدیک با استادان و نویسندگان ایرانی، آشنایی با ادبیات معاصر فارسی را برای لازار ناگزیر کرده بود.
در دورهای که او به ایران رفته بود، از طریق یکی از اعضای انجمن فرهنگی ایران و فرانسه با صادق هدایت، نویسنده معروف ایرانی در یکی از کافههای تهران آشنا شد: “بی درنگ به هدایت علاقهمند شدم. چند تا از داستانهای کوتاه او از جمله ‘حاجی آقا’ را ترجمه کردم که هیچ گاه منتشر نشد.”
لازار همچنین در دستور زبان فارسی که برای فرانسویها نوشت از آثار هدایت بهره برد و اصطلاحات عامیانه آن را ذکر کرد.
هدایت وقتی در پاریس خودکشی کرد، لازار در تهران بود اما شش سال بعد، در یک سخنرانی درباره هدایت در پاریس به “جنبه ملی آثار هدایت” اشاره کرد و گفت: “مطالعه و تشریح زندگی روزانه مردم ایران، به عنوان موضوع کار هنری در ادبیات ایران، کاملا تازگی دارد. هدایت یکی از نخستین کسانی است که یکی از قالبهای هنری را در خدمت این طرح و تصویر گذاشت.”
بعدا متن کامل سخنرانی لازار درباره هدایت از سوی رضا سیدحسینی به زبان فارسی ترجمه شد.
علاوه بر هدایت، لازار آثار دیگر داستاننویسان و نویسندگان معاصر ایران مثل غلامحسین ساعدی، محمود دولتآبادی و جلال آلاحمد را میشناخت و مجموعهای از داستانهای آنان را به زبان فرانسه ترجمه کرد.
او با آثار دیگر بزرگان ادبیات معاصر فارسی نیز به خوبی آشنا بود و در همکاری با هما ناطق به ترجمه اشعاری از شعرای معاصر ایران از جمله نیما، سپهری، شاملو، سایه، فرخزاد و نادرپور به زبان فرانسه پرداخت.
این ایرانشناس فرانسوی دو سال پیش در ایران به عضویت افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.
سال گذشته نیز بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی بیست و چهارمین جایزه ادبی و تاریخی خود را با برگزاری مراسمی در بخش فرهنگی سفارت ایران در پاریس به لازار هدیه کرد.
با این حال، لازار در این مراسم گفت: “بعد از یک عمر که به زبان فارسی و ایرانشناسی خدمت کردهام این نخستین بار است که از من تقدیر میشود.”