[ad_1]
فرشته پزشک، کارشناس ارشد روابط بینالملل، درباره حضور افراد غیردیپلمات در دستگاه دیپلماسی آمریکا، یادداشتی برای صفحه ناظران نوشته است.
حق نشر عکس
EPA
هفته گذشته، مایک پامپئو، رئیس سابق سیا و یکی از تندروترین محافظهکاران ایالات متحده، با کسب رای اعتماد مجلس سنا، سکان وزارت امورخارجه این کشور را به طور رسمی در دست گرفت. اما جدا از رویکرد محافظهکارانه افراطی مایک پامپئو که حتی جمهوریخواهان را نیز نگران میکند، انتصاب فردی با سابقه نظامی و اطلاعاتی و بدون هیچ تجربه در دیپلماسی چه تبعاتی میتواند برای صلح، دیپلماسی و نظم بینالمللی حاکم بر جهان داشته باشد؟ سیاستخارجی آمریکا در خاورمیانه با چه تحولاتی مواجه خواهد شد و این تحولات چگونه میتواند ایران را تحت تاثیر قرار دهد؟
مایک پومپئو کیست؟
مایک پومپئو فارغالتحصیل دانشکده نظامی ارتش ایالات متحده است که حدود ۵ سال سابقه خدمت نظامی دارد. او پس از پایان دوره خدمتش در ارتش به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت و مدتی نیز در بخش خصوصی در صنایع هوانوردی و دفاع مشغول به کار بود. ورود او به دنیای سیاست از سال ۲۰۱۰ و با پیروزی در انتخابات کنگره آمریکا آغاز شد. او که یکی از اعضای تی پارتی (Tea Party، محافظهکارترین شاخه حزب جمهوریخواه) است، در طول دوران نمایندگی عضو کمیتههای انرژی و بازرگانی و همینطور کمیته اطلاعاتی بوده است. پومپئو یکی از وفادارترین نزدیکان ترامپ به حساب میآید و بر خلاف سلفش رکس تیلرسون، در موضوعات مختلف مانند برجام، چین، تغییرات اقلیمی، مصداق و کاربرد شکنجه و سرنوشت زندان گوانتانامو با دونالد ترامپ هم نظر است.
چرا این روند سبب نگرانی است؟
ساختار وزارتامور خارجه ایالات متحده در دوره دونالد ترامپ با دگرگونیهای جدی از جمله کاهش قابل توجه بودجه و همینطور تحلیل نیرو انسانی مواجه بوده است. از آن سو اما، سازمانهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی نه تنها افزایش بودجه داشتهاند که مورد توجه بیشتر دونالد ترامپ هم بودهاند. در حال حاضر و پس از بیش از یک سال از آغاز به کار دولت ترامپ، جای بیش از ۴۰ سفیر در سفارتخانههای ایالات متحده در اقصینقاط دنیا خالی است. از مصر، اردن، قطر، عربستان سعودی و ترکیه و لیبی و سودان و مراکش در خاورمیانه و شمال آفریقا گرفته تا کره جنوبی (که همین چند روز پیش تازه تصمیم گرفته شد تا سفیر انتخابی آمریکا در استرالیا به آنجا منتقل شود)، همگی ماهها است که بدون سفیر بودهاند.
باید به یاد داشت که آموزشها، مهارتها و تجربههای کارشناسان نظامی و امنیتی از اساس با آنها که در حوزه دیپلماسی کار میکنند متفاوت است. رویکرد دیپلماتها معمولا با در نظر گرفتن تبعات استراتژیهای نظامی/امنیتی در کنار روند اتفاقات محلی، سیاستها و مولفههای بومی و نتایج درازمدت سیاستگذاریها، و با هدف حل مسالمتآمیز اختلافات از طریق مذاکرات همراه است. کارشناسان دستگاه دیپلماسی معمولا متخصصان در حوزههایی خاص هستند که سالها در مورد یک موضوع یا منطقه مطالعه و کار کردهاند و تجربههای عملی بسیاری دارند، افراد کلیدی حوزهها و کشورها را میشناسند و به همین سبب میتوانند در صورت وجود اراده دو یا چند جانبه با انجام گفتگوهای موثر، به یافتن راهحلهای بحرانها کمک کنند.
تکیه بر نیروهای نظامی و اطلاعاتی، عملا به افزایش سیاستهای تنشزا و خشونتآمیز منجر شده و راه مذاکره و گفتگو را به بنبست میکشاند. در چنین شرایطی حتی یک برداشت اشتباه از کوچکترین تحولات در مناطق حساس و پرتنش مانند خاورمیانه و یا شبه جزیره کره به سادگی میتواند تبعات جدی نظامی به دنبال داشته باشد.
حق نشر عکس
Reuters
مایک پامپئو و رکس تیلرسون
پومپئو و ایران
در طول سالهای گذشته مایک پومپئو، یکی از منتقدان جدی برجام بوده و معتقد است باراک اوباما در روند مذاکرات با ایران امتیازاتی بیش از اندازه به ایران داده است. پومپئو که در سال ۲۰۱۴ گفته بود با کمتر از ۲۰۰۰ بمبافکن میتوان تاسیسات هستهای ایران را نابود کرد، در ماههای پایانی مذاکرات گروه ۱+۵ با ایران خواهان قطع گفتوگوها و حمله هوایی به ایران شده بود. با توجه به آنچه ترامپ در حضور برخی خبرنگاران عنوان کرد، به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایل اخراج رکس تیلرسون و جایگزینی او با پومپئو، رویکرد تیلرسون به برجام بوده است. در طول دوران ریاست جمهوری ترامپ، رکس تیلرسون، ژنرال جیمز متیس (وزیر دفاع) و ژنرال مکمستر (مشاور اسبق امنیت ملی ترامپ) هر سه تلاش کردند تا ترامپ از برجام خارج نشود. خروج همزمان دو مدافع برجام، یعنی رکس تیلرسون و ژنرال مکمستر، و جایگزینی آنها با مایک پومپئو و جان بولتون (جمهوریخواه تندرو و از سرسختترین مخالفان برجام) به نظر میرسد نشان از تصمیم جدی ترامپ به خروج از برجام دارد.
خروج ایالات متحده از برجام، در حالی که ایران بنا به گزارشهای رسمی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به مفاد برجام پایبند بوده است و هر ۵ کشور دیگر گروه ۱+۵ نیز علیرغم پذیرفتن کاستیهای برجام و انتقادات جدی به سیاستهای منطقهای ایران خواستار حفظ آن هستند، میتواند سبب سوق دادن ایران به اتخاذ تصمیماتی تنشزاتر شود. این در حالی است که ایالات متحده تا کنون نتوانسته اجماع عملی جهانی برای فشار بیشتر بر ایران ایجاد کند و خروج از برجام هم میتواند گسست شکل گرفته فعلی میان آمریکا و متحدان اروپاییاش را عمیقتر کند. در نبود اجماعی بینالمللی، کنترل سیاستهای منطقهای ایران دشوارتر خواهد بود و ایالات متحده گزینههای کمتری برای حل مشکلات خاورمیانه در اختیار خواهد داشت. چنین شرایطی عملا میتواند به تنشهای جدیتر در ابعاد نظامی با عواقبی پیشبینی ناپذیر منجر شود.
حق نشر عکس
SARAH SANDERS/TWITTER
برداشت پامپئو و ترامپ از روند تحولات کره شمالی این است که تنها دلیل به وجود آمدن راهگشایی اخیر در این بحران، تهدیدات و افزایش تنشها با کره شمالی از سوی دولت ترامپ بوده است
تاثیر تحولات کره شمالی بر برجام
از سوی دیگر به نظر میرسد که تحولات کره شمالی نیز بر تصمیمگیریهای تهران و واشنگتن تاثیرات جدی بگذارد. چنین برمیآید که برداشت پومپئو و ترامپ از روند تحولات کره شمالی این است که تنها دلیل به وجود آمدن راهگشایی اخیر در این بحران، تهدیدات و افزایش تنشها با کره شمالی از سوی دولت ترامپ بوده است. بنابراین میتوان انتظار داشت که آنها بخواهند با تشدید تنشها با ایران، به نتیجهای مشابه دست پیدا کنند. خطر چنین دیدگاهی این پیشفرض است که گفتگوهای در حال انجام به موفقیت میرسد. خطر دیگر، در نظر نگرفتن عملکرد کره شمالی در دراز مدت و عدول احتمالی این کشور از شروط یک توافق احتمالی است. اینها نمونههایی از ارزیابیها و احتمالاتی است که دیپلماتها معمولا در مذاکراتشان لحاظ میکنند و برای وقوعشان تمهیداتی جز تمهیدات نظامی در نظر میگیرند.
از سوی دیگر، تحولات کره شمالی ممکن است سبب شود تا ایران به این نتیجه برسد که افزایش تنش با ایالات متحده، مثلا خروج متقابل از برجام و یا حتی خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) میتواند تبعات کمتری در دراز مدت برای این کشور به همراه داشته باشد، تا پایبندی به برجامی که ایالات متحده، علیرغم الزامات بینالمللی چنین تعهداتی و علیرغم پایبندی ایران به تعهداتش، گزارش آژانس بینالمللی و مخالفت متحدانش از آن خارج شده است.
تبعات این تحولات بر صلح، دیپلماسی و نظم بینالملل
در هر حال، قدرتگرفتن نهادهای نظامی و امنیتی در ایالات متحده و افول دیپلماسی در این کشور عملا میتواند منجر به افول دیپلماسی در عرصه بینالملل شود. عدم تعهد به معاهدات بینالمللی مانند خروج آمریکا از پیمان اقلیمی پاریس، خروج احتمالی از برجام و حملات هوایی اخیر به سوریه توسط ایالات متحده، فرانسه و انگلستان علیرغم مخالفت دو عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل (چین و روسیه) از جمله نشانههای چنین افولی است. به نظر میرسد از این پس، برای حل بحرانها، به جای رجوع به سازمان ملل و شورای امنیت شاهد تشکیل اتحادهای دو یا چند جانبه کشورها برای حل اختلافات باشیم. تغییری که میتواند در عمل به سست شدن بنیان نظم جهانی حاکم پس از جنگجهانی دوم بینجامد و عواقبش تا سالها پس از تغییر دولت فعلی ایالات متحده در عرصه بینالملل باقی بماند.

