[ad_1]
حق نشر عکس
Getty Images
این دو تا «اتومبیل» از نسل همانهایی است که یکیش را در «دارالخلافه ممالک محروسه ایران» آقایی به اسم «مشتی ممدلی» داشت و بهش میگفتند «ماشین»، «اتول»، و «اتول موبین»، که البتّه با آقای «هنری فورد»، مخترع اتومبیل فورد و پسرش، «ادسل»، در کنار اوّلین مدل فورد ۱۸۹۶ هیچ نسبتی نداشت
«ترا- ریخته»، «ترا- بیخته»، «ترا- میخته»!
سلام بر همۀ فارسی زبانها و فارسی دانهای سراسر دنیا. شاید به یادمان مانده باشد که در صحبت از «اصطلاحهای علمی» به این «منطق» رسیدیم که بعضی از آنها «ملّی» است، و بعضی «بینالمللی». مثلاً برای فارسی زبان کلمۀ «تیفوس» (typhus)، که اسم یک بیماری عفونی است، چه در «زبان اجتماعی»، چه در «زبان علمی»، یک اصطلاح «بینالمللی» است که در بیشتر زبانهای امروز دنیا، با تفاوتهایی جزئی در تلفّظ ، به کار میرود.
امّا «حصبه»، که آن هم اسم یک نوع بیماری عفونی است، و در اصل کلمهای است عربی، و در فارسی به آن «تب روده» هم میگویند، یک اصطلاح «ملّی» است، یعنی حتّی در زبان عربی هم، از قرار معلوم (۱)، «حصبه» به بیماری «سرخک» گفته میشود و به «تب روده» میگویند «تَیفوُئید» که یک اصطلاح «بینالمللی» است.
هیچ فردی، قبیلهای، قومی، یا ملّتی از اینکه در زبان خودش از یک کلمه یا یک اصطلاح «بینالمللی» استفاده کند، دچار بیخوابی کسر شأن نمیشود، غرور ملّیاش تب نمیکند، و نگران از دست رفتن استقلال وطن و ملیت و زبانش نمیشود، مگر اینکه در حیطۀ علم و صنعت و اقتصاد و تجارت و سیاست و روابط بینالمللی درمانده باشد و بخواهد خودش را گول بزند و درماندگیهایش را از خودش پنهان بکند.
فرزند، «لغت سازی» برای زبان یک ملّت که آواز دِلِی دِلِی خواندن در تنهایی برهوت حمّام نیست. خوب است که آدم غیر از شنیدن صدای لذّت بخش خودش، گوشی هم برای شنیدن حرفهای دیگران داشته باشد. بار اوّلی که «اتومبیل» به ایران آمد، مردم عموماً به آن میگفتند «ماشین» (۲) و خیلیها بهش «اوتول» و «اوتول موبین» هم میگفتند، که واشنیدهای از کلمۀ «اتومبیل» است.
بالاخره این اسب فلزی تیز رو در زبان فارسی شد، تا به همین امروز، «اتومبیل» برای بعضیها و «ماشین» برای خیلیها. این که فیل هوا کردن یا شاخ غول شکستن نیست که یکی بیاید کلمۀ مرکّبِ اوّل فرانسوی، بعد بینالمللی شدۀ «اتومبیل» را که «اتو»، یعنی «خود» و «مُبیل»، یعنی «جُنبنده»، «جُنب»، یا «رونده»، «رو»، به «خودرو» (۳) ترجمه کند، و مثلاً اعلام کند که از این به بعد، بر طبق قانون «ممنوعیت به کارگیری اسامی، عناوین و اصطلاحات بیگانه» (۴) کسی حقّ ندارد کلمۀ «اتومبیل» را که «بیگانه» است و ما «خودی» ش کردهایم و «خودرو» شده است، به کار ببرد!»
حق نشر عکس
Getty Images
این دستها باید متعلّق به یک مهندس «دستکاری ژنتیکی» باشد، لابد در حال تزریق یک «ژن» مخصوص به یک سیب، یا بالعکس، که فرقی نمیکند، ولی معلوم نیست چرا به «دستکاری ژنتیکی» در فارسی «خیلی جدید» میگویند «تراریخته»، چیزی در ردیف «ترابیخته» و «ترامیخته»
این بزرگوار برود دمِ دهنۀ بازار بزرگ فارسی زبانها بایستد و مثلاً از هزار نفر آدم از طبقههای مختلف، با اشاره به «خودرو» خودش، بپرسد: «شما به آن چیز چی میگویید؟» و ببیند از این هزار نفر، چند نفر میگویند «خودرو»، چند نفر «ماشین» و چند نفر «اتومبیل»، که اسم «بینالمللی» آن است.
فرزند، میخواهم بگویم که اگر میخواهی برای یک «اصطلاح علمی بینالمللی» یک معادل فارسی «همه فهم» درست کنی، نیتت هرچه باشد، باید ببینی دانش و درک و همّت این کار را، که کار یک «مجمع فرهنگی» است، تو یک نفره داری یا نه. ا
این که یکی بیاید استخوان پوسیدۀ پیشوند «ترا» را از قبرستان گذشتۀ اجداد زبان فارسی در بیاورد (۵) و آن را معادل پیشوند زندۀ بالندۀ «ترانس» در زبانهای مثلاً انگلیسی و فرانسوی بگیرد و در اصطلاح بینالمللی «ترانس جِنِسیس» (transgenesis) جا بدهد و «جنسیس» (genesis) آن را هم که به معنی پیدایش و خلق و زایش و تولید و منشأ و تکوین و ریشه است، نمیدانم چرا و چه طوری، به کلمۀ «ریخته» تبدیل کند، و بگوید «تراریخته»، واقعاً میداند چه کرده است؟ اصطلاح «دستکاری ژنتیکی» که داشتیم و مدّتهاست که به کار میرود. «برنج ترا ریختۀ» (۶) این بزرگوار یعنی «برنج دستکاری ژنتیکی شدۀ» دیگران؟ «ژن» و «ژنتیک» که سجلّ فارسی گرفتهاند! «ریخت» و «ریخته» اهل کجایند؟
زبانتان همواره دارا و دانا و توانا باد!

پخش این فایل در دستگاه شما پشتیبانی نمی شود.
زیرنویسها:
۱- کلمۀ «حصبه» از صورتش پیداست که عربی است و در لغتنامههای فارسی به تب روده و تیفوئید تعریف شده است، امّا در لغتنامههای عربی آن را معادل «measles» تعریف کردهاند که فارسی آن «سرخک» است.
۲- کلمۀ «ماشین» که با تلفّظ فرانسوی آن وارد زبان فارسی شده است، در معنای عامّ به ابزارها و دستگاههای مکانیکی گفته میشود، از ماشین ریش تراش و ماشین تحریر گرفته تا ماشین چاپ و ماشین دروگر و همچنین «ماشینِ سواری» و «ماشین باری»، ولی «ماشین» به تنهایی معمولاً «اتومبیل» را به ذهن میآورد. معروفترین «ماشین» درحافظۀ پیرهای هفتاد، هشتاد به بالا «ماشین مشتی ممدلی» در تصنیفی به همین نام، ساختۀ «غلامرضا روحانی»، با آواز «جواد بدیع زاده» است، که این طور شروع میشود: «ماشین مشدی ممدلی — ارزون و بیمعطلی/ این اتولی که من میگم — فورد قدیم لاریه / رفتن توی این اتول — باعث شرمساریه / نه بابِ کورس شهریه — نه قابل سواریه / بار کشیده بسکی از — قزوین و رشت و انزلی …»
۳- کلمۀ «اتومبیل» در فرهنگ ریشه شناسی در حالت «صفت» این طور تعریف شده است: در ۱۸۸۳ «خود-رونده، قابل حرکت خودکار»، در اشاره به اتومبیلهای برقی صد سال پیش، از کلمۀ فرانسوی «automobile» در حالت صفت، ترکیبی از «autos» یونانی به معنی «خود» به علاوۀ «mobile» فرانسوی به معنی «رونده»، از کلمۀ لاتینی «mobilis»به همین معنی. و دسترسی «لغتبازان» وظیفه خوار وظیفه مند به فرهنگ ریشه شناسی انگلیسی چه بلایی شده است برای زبان فارسی در «لغتسازی» های «بیضرورت» و «بسیار مضرّ»! این یک نمونه: در عهد دقیانوس که فقط انگشت شماری از ادیبان و سخنوران ایرانی غیر از زبان فارسی و زبان عربی، آشنایی کم و بیشی با زبان فرانسوی داشتند و تازه چیزهای تازهای جای چیزهای کهنه را گرفته بود، و مثلاً «نظمیه» را «شهربانی» کرده بودند و «قشون» ظفر نمون را «ارتش»، افراد این نیروها هم، با نگاهی اقتباسی به نیروهای مشابه «فرنگی»، به لباسهای یک شکل «ملبّس» شدند. فرنگیها به این جور لباس یک شکل رسمی میگفتند و میگویند «اونیفُرم» (uniform) . مسئولان امور «تجدّد» فکر کردند و گفتند به این جور لباس چی بگوییم؟ یکیشان که زبان فرنگی میدانست، انگشت بلند کرد و گفت: «فرنگیها بهش میگویند اونیفرم، یعنی متّحدالشّکل!» و بقیه بهش آفرین گفتند و «متّحد الشّکل» وارد زبان فارسی شد. حالا این «متّحد الشکل» که در لغت و ترکیب عربی است، امّا خود عربها بهش میگویند لباس موحّد، بزة نظامیة، زِیٌّ رَسْمِیّ، حلة عسکریة، زِیّ مُوَحَّد، لِباس نِظامِیّ ، ولی «متّحدالشّکل» نمیگویند، بیگانه که نبود، چون هم «متّحد» سجلّ فارسی دارد، هم «شکل»، پس چه اشکالی داشت که بعد از قرنی اعلام میکنند که «اونیفرم»، یعنی «متّحد الشّکل» بشود «همسانه»!
۳ (الف) – آن ادیب انگشت بلند کردۀ عهد دقیانوس پیشنهادش یک عیب داشت و آن هم این بود که پیشنهاد کنندهاش نمیدانست که کلمۀ «uniform» در انگلیسی هم صفت است، هم اسم، هم فعل و در فارسی «متّحد الشّکل» فقط صفت است، و باید گفت «لباس متّحد الشّکل» تا به صورت اسم در بیاید و کسی آن را به تنهایی به جای «اونیفرم» در حالت اسمی به کار نبرد. امّا اقدام و اعلام بزرگوار امروزی: «چه گویم که ناگفتنم بهتر است!»، گرچه ناگفته نباید گذاشت که در زبان فارسی، به حکم «منطق زبان»، بهتر است که نگوییم «لباس متحدالشکل» و «بهتر تر!» است که دور «همسانه» هم خط قرمز فراموشی بکشیم و کلمۀ بینالمللی «اونیفرم» با تلفّظ فرانسوی را به کار ببریم، همان طور که مبل، لیسانس، کنکور، شوفاژ، ماشین و مانند اینها را به کار میبریم و دچار سکسکه نمیشویم.
۴- سادهترین و اساسیترین چیزی که یک مدیر قانون ساز باید بداند، این است که مطمئن باشد که بخشنامۀ قانون مدارش را برای چه کسانی صادر میکند. آیا همۀ کسانی که قرار است مجری «قانون ممنوعیت به کارگیری اسامی، عناوین و اصطلاحات بیگانه» باشند، ماهیت و حدود معنای «بیگانه» در مجموعۀ لغتهای زبان زنده و جاری فارسی را میدانند؟
۵- اگر لغتبازان لغتساز امروزی دلشان به این خوش است که مثل همتایان دیروزی شان، که دلشان به این خوش شد که اصطلاح موجود حمل و نقل عربی «انیرانی» را با تقلید از ترانسپورت (transport) انگلیسی، از زبان فارسی بیرون انداختهاند و آن را به یاری ریشه شناسی زبان «آریایی» تبار لاتین از فعل «ترانسپورتاره» (transportare) به فعل «ترابُردن» تبدیل کردهاند، با دمیدن نفس خلاّق خود به تربت مرحوم «ترا» و چسباندن آن به «ریخته»، «ترانس جنسیس» (transgenesis) را «تراریخته» کنند، ما هم دلمان را به این خوش میکنیم که با پیروی از آنها، از روی کلمههای «هند و- ایران و-اروپایی» چند تا معادل به دارایی پاک زبان پارسی سره بیفزاییم، ار این قرار: «تراکُنش = transaction»، به جای «معامله»؛ «تراگُنشگر = transactor»، به جای «معامله گر»؛ «تراگذرش = transgress»، به جای «تجاوز»؛ «تراریزشن = transformation»، به جای تغییر شکل؛ «تراکشت = transplantation»، به جای «جراحی پیوند عضو»!
۶- نسل کهنۀ رو به زوال فارسی زبان از «ترا- ریخته» همان قدر معنی شعورگیرش میشود که از ترکیبهایی مثل « ترا- بیخته» و «ترا- میخته»!