چی بگم چی بگم وقتی این دیوونه دل بونه می گیره تو رو می خواد، تو رو می خواد، چی بگم؟
چی بگم وقتی که سر می زنه بر دیوار سینه تو رو می خواد، تو رو می خواد، چی بگم؟
چی بگم، وقتی که این خون خود از دست تو هر شب تا سحر فکر تو و، ذکر تو، سودای تو داره تو رو می خواد، تو رو می خواد، چی بگم؟
صبح تا شب پشت گوشش، قصه جور و ستم و ظلم تو می گم قصه آخر نرسیده تو رو می خواد، تو رو می خواد، تو رو می خواد چی بگم؟
یک شب از بس سخن عشق تو گفت، بیرون آوردمش از سینه، گذاشتم زیر پام زیر پام زمزمه نام تو می کرد و به موبایل ها خالیست گفت: تو رو می خواد، تو رو می خواد، تو رو می خواد چی بگم؟
تو که این فتنه به پا کردی و این دیوونه دل رو اسیر درد و بلا می حرف با من، تو بگی با دل من، من چی بگم؟
یک شب از بس، سخن عشق تو گفت، بیرون آوردمش از سینه، گذاشتم زیر پام تو که این فتنه به پا کردی و این دیوونه دل رو اسیر درد و بلا می حرف با من، تو بگی با دل من، من چی بگم؟